جدول جو
جدول جو

معنی شتر وچه - جستجوی لغت در جدول جو

شتر وچه
بچه ی شتر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شتربچه
تصویر شتربچه
بچۀ شتر
فرهنگ فارسی عمید
(شُ تُ رِ)
شتر خاصه. اشتر خاصه، تعبیری است تحقیرآمیز و موهن برای آدمهای بی پروا و بی احتیاط و عاری از رعایت آداب و رسوم: فلان کس سرش را انداخت پایین و بدون سلام و علیک مثل شتر شاه آمد توی خانه. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده)
لغت نامه دهخدا
(تَ چِ)
از روستاهای بخارا: و از آن جمله (روستاها) یکی نور بود و خرقان رود و وردانه و تراوچه. (تاریخ بخارا ص 5). در آن زمان هنوز شهربخارا نبود ولی روستاهای آن آباد بود مانند... و تراوچه. (خزاین العلوم از احوال و اشعار رودکی ص 62)
لغت نامه دهخدا
(شُ تُ بَچْ چَ/ چِ)
بچۀ شتر. کرۀ شتر. شترکره. اشتربچه. بکر. رام. شتی. سخی. (منتهی الارب) :
شتربچه با مادر خویش گفت
پس از رفتن آخر زمانی بخفت.
سعدی.
خل ّ، شتربچۀ نر به سال دو درآمده. سلیل، شتربچۀ نوزاده. شجعه،شتربچه که مادرش آن را ناقص خلقت زاده باشد. فصیل، شتربچۀ از مادر جداشده. قرمل، شتربچۀ بختی. قعود،، شتربچۀ از مادر جداشده. لطیم، شتربچۀ سهیل دیده. هبع، شتربچه که در آخر نتاج زاده باشد. هجنع، شتربچه که در شدت گرما زاده باشد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شتر بچه
تصویر شتر بچه
بچه شتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتر بچه
تصویر اشتر بچه
کره شتر، شتر کره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیر بچه
تصویر شیر بچه
کنایه از آن که با وجود جوانی بسیار شجاع و دلیر است
فرهنگ فارسی معین
توله ی شیر
فرهنگ گویش مازندرانی
شتربان
فرهنگ گویش مازندرانی
مراسمی زیبا از آداب ازدواج در روستاپس از پاسخ مثبت والدین
فرهنگ گویش مازندرانی
بچه ی گربه
فرهنگ گویش مازندرانی
بچه ی شوهر، فرزندی که شوهر از زن دیگر دارد
فرهنگ گویش مازندرانی